کرونا چه جونوری هستی که هر روز شکل عوض می کنی ودیده هم نمی شی
یادداشت: دستیار سردبیر
کاش لااقل اندازه یک شپشک، مورچه یا کیک بودی تا تمام وقتمان را برای گرفتن و از بین بردنت صرف می کردیم و بایک دمپایی، انگشت یا هر چیزی دیگری حسابت را می رسیدیم.
اما تو آنقدر ریز وچغر بد بدن وموذی هستی که تورا ندیده ،جانمان را می گیری تا آنجا که علم وتمام توپ وتانک دنیا در جدال باتو کم آورده ، تو چه جونوری هستی کرونا.....
سازمان بهداشت جهاني با چنان آرامشي اين مساله را اعلام ميکند و خبر ماندن کرونا را ميدهد که آب در دل کوويد بزرگوار تکان نخورد.
بله جناب کرونا شما هم به ميز و صندلي وابستگي زيادي داري و قصد ترک وطن را نداري بالاخره به قدرت رسيدهاي و جهاني در حيرتات هستند و تو درحالي که در دفترت نشستهاي و يک قهوه نوش جان ميکني براي آپديتشدنات برنامهريزي ميکني و ما همچنان بهدنبال چارهاي براي فرار از دست مبارکتان هستيم.
تازه که قدم رنجه فرمودي و پا به دنياي ما اشرف مخلوقات گذاشتي هرچه داشتيم خرج الکل کرديم حالا بماند که بعضي از افراد از شدت ترس وارده بهجاي ضدعفوني کردن سطوح، تصميم گرفتند تا الکل را بخورند تا اگر خدايي نکرده در گلويشان لانه گزيدهاي با اين کار تو را نابود کنند که متاسفانه الکل اشتعالزا همان الکلهاي قرمز که هيچ خاصيت ضد عفوني ندارند را خوردند و آتش به خانه و زندگيشان زدند.
بعد از مصرف الکل هر کشوري مدعي توليد واکسن شد و اين بار رقابت به بازار واکسيناسيون افتاد. راستاش را بخواهي جناب کرونا تا نوبت به ما رسيد و توانستيم بعد از مدتها شاهد واکسيناسيون در کشور باشيم اين بار برنامهي جديد ريختهاي که بله من چه واکسن بزنيد چه نزنيد با شما ميمانم و روز به روز قويتر هم ميشوم يک خسته نباشي جانانه به شما و دوستانات بدهکاريم بزرگوار!
دنيا با علم و تکنولوژي به جنگات آمد اما گويا تو زورت به همهي اينها ميچربد.
خواستم بگويم حالا که تو ماندگاري و ما رفتني حواسات به اوضاع جهان باشد. به هرحال ميدانم خانه به خانه ميگردي و هرکس را دوست داشته باشي با خودت ميبري و معتقدي يک نانخور کمتر زندگي بهتر
بالاخره تو اينطور به فکر بهبود معيشت مردم هستي و مسوولان هم به شکل ديگري به اين قضيه فکر ميکنند. رو راست باش و بگو اگر نيت رفتن نداري و ميخواهي ما را يکييکي به کام مرگ ببري تا ديگر اين همه هزينه را روي دست کشور نگذاريم و چندتا قبر پيشخريد کنيم.
اما کروناي عزيز اگر اين نوشتهها را ميخواني پيش خودت فکر نکني ما ترسيدهايم نه اصلا اينطور نيست، من هنوز به فردا و زندگي بدون کرونا آن هم شايد در سن80 سالگي اميدوارم.
خودت بار سفر را ببندي بهتر است تا اينکه با عصايام در سالهاي دور به جانات بیفتم.
خبرنگار - یگانه مهرابی